جدول جو
جدول جو

معنی علی بن محمد - جستجوی لغت در جدول جو

علی بن محمد
(عَ)
ابن محمد بن رستم بن هردوز، مشهور به ابن ساعاتی و ملقّب به بهاءالدین و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به ابن ساعاتی و علی بن رستم بن هردوز شود
ابن محمد بن ابی فهم داود بن ابراهیم تنوخی، مکنّی به ابوالقاسم. رجوع به ابوالقاسم تنوخی و نیز به علی بن محمد بن داود بن ابراهیم... شود
ابن محمد بن عبدالصمد بن عبدالاحد بن عبدالغالب همدانی مضری سخاوی، ملقّب به علم الدین و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علم الدین سخاوی شود
ابن محمد بن اسماعیل بن ابی بکر بن عبدالله بن عمر بن عبدالرحمان ناشری زبیدی یمانی شافعی، مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی ناشری شود
ابن محمد بن محمد بن علی قرشی بسطی اندلسی مالکی، مشهور به قلصادی و ملقّب به نورالدین و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی قلصادی شود
ابن محمد بن اسماعیل بن علی بن محمد بن داوود بیضاوی الاصل مکی شافعی، مشهور به زمزمی و ملقّب به نورالدین. رجوع به علی زمزمی شود
ابن محمد بن ابی بکر بن علی بن ابراهیم بن علی بن عدنان حسینی دمشقی حنفی، مشهور به نقیب الاشراف. رجوع به علی نقیب الاشراف شود
ابن محمد بن علی بن محمد حضرمی رندی اشبیلی اندلسی، مشهور به ابن خروف و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی اشبیلی شود
ابن محمد بن علی بن سلیم دمشقی صالحی شافعی سلیمی، مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به علاءالدین. رجوع به علی سلیمی شود
ابن محمد بن یحیی درینی انباری، مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به ثقه الدوله. رجوع به علی انباری (ابن محمدبن...) شود
ابن محمد بن سالم تغلبی آمدی حنبلی شافعی، ملقّب به سیف الدین. رجوع به علی آمدی (ابن ابی علی بن محمد....) شود
ابن محمد بن احمد قزوینی بغدادی شافعی، ملقّب به تاج الدین و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی قزوینی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ)
ابن محمد بن بدیع، مکنّی به ابوالقاسم. از علمای حدود قرن پنجم هجری در اصفهان است که در ’محاسن اصفهان’ مافروخی ذکر وی آمده است. رجوع به محاسن اصفهان مافروخی ص 32 و ترجمه محاسن اصفهان آوی ص 122 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ)
ابن محمد بن مزین، مکنّی به ابوالحسین. از عرفای اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم هجری بود. صاحب نفحات الانس بنقل از کتاب خواجه عبدالله انصاری گوید که: ’ابوالحسین مزین’ دو تن بوده اند یکی کبیر ودیگری صغیر و گویا با هم پسرخاله بودند. مولد و منشاء ابوالحسین مزین کبیر در بغداد بود و با جنید و سهل صحبت داشت، اما ابوالحسین مزین صغیر درمکه مجاور بود. وفات علی بن محمد کبیر در سال 327 یا328 هجری قمری اتفاق افتاد و در بغداد دفن گردید. اماعلی بن محمد صغیر در مکه درگذشت و در همانجا دفن شد. در نامۀ دانشوران بسیاری از سخنان و کرامات این دوذکر شده است. رجوع به نامۀ دانشوران ج 3 ص 90 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ)
ابن محمد (خواجه...) ممدوح منوچهری دامغانی شاعر:
از دولت آن خواجه علی بن محمد
امروز گلاب است و رحیق است در انهار.
منوچهری.
این شخص ظاهراً همان علی بن عمران ممدوح منوچهری است. رجوع به علی عمرانی (ابن محمد...) شود. (از دیوان منوچهری چ 2 دبیرسیاقی ص 320)
لغت نامه دهخدا
حسن بن محمد بن اعین الحرانی. از روات حدیث است و از معقل بن عبید روایت کند
لغت نامه دهخدا
احمد بن محمد بن المظفر بن محتاج چغانی. او دو سال پیش از مرگ پدریعنی به سال 327 هجری قمری بجای پدر از دست امیر نصر بن احمد سامانی حکومت و سپاهسالاری خراسان یافت و در 329 بحرب ماکان به ری و جرجان شد و ماکان را بشکست و جرجان و طبرستان و بلاد جبل و زنجان و کرمانشاهان را مطیع سامانیان ساخت و بسنۀ 333 امیرنوح بن نصر وی رااز حکومت خراسان عزل کرد و او از طاعت سامانیان سرپیچید و نوح را خلع کرد و بر بلاد خراسان مستولی گشت وامیر نوح بن نصر را خلع کرد و نوح بسمرقند گریخت و تا سال 344 میان ابوعلی و امیر نوح جنگها و صلحها پیوسته بود تا در وبای عام ری به 344 هجری قمری درگذشت
لغت نامه دهخدا
فضل بن محمد فارمدی. یکی از شیوخ طریقت صوفیه. مولد او قریۀ فارمد طوس به سال 402 هجری قمری بود و پس از براعت در علوم ظاهر قدم در طریق طریقت نهاد و درک صحبت شیخ ابوسعید ابوالخیر و ابوالقاسم گرگانی طوسی کرد و استاد وی در تذکیر و موعظت شیخ ابوالقاسم قشیری بود و خواجه نظام الملک وزیر نسبت بوی ارادتی صادق داشت و یافعی در متوفیات سال 477 هجری قمری ذکر او آورده و گوید: هو شیخ الشیوخ فی عصره، المتفردبطریقه فی التذکیر التی لم یسبق الیها فی حسن عبارته و تهذیبه و حسن آدابه و ملیح استعارته و رقّه الفاظه دخل نیشابور و صحب الأستاد ابوالقاسم القشیری و اخذ فی الاجتهاد البالغ الی ان نال و حصل له عند نظام الملک قبول خارج عن الحد و روی عن جماعه. و وفات وی به سال 477 هجری قمری بطوس بود و گور وی بدان شهر است
لغت نامه دهخدا
ابن علی بن محمد بن باری کاتب (382 هجری قمری). او راست: ’حدیث ذات القلاقل’. (ذریعه ج 6 ص 376)
لغت نامه دهخدا
ابن علی بن محمد بن عبدالمعین بن عون، از فرزندان ابونمی بن ابوالبرکات هاشمی، شریف مکه (1270 هجری قمری / 1854 میلادی - 1350 هجری قمری / 1931 میلادی). در سالهای 1916- 1924م.). پادشاه حجاز بود و ابن سعود او را شکست داد. حسین نخستین کس بود که از جنگ بین الملل اول استفاده نموده استقلال و جدائی اعراب را از ترکهای عثمانی اعلام کرد و آخرین حاکم از هاشمیان بر مکه بود. وی هنگامیکه پدرش در استانبول تبعید بود در آنجا به دنیا آمد و در سه سالگی با پدر به مکه بازگشت و چون عمویش عون الرفیق از تندروی وی میترسید او را در 1309 هجری قمری به استانبول تبعید کرد و چون عون و برادرش عبدالله درگذشتند دولت عثمانی حسین را در 1326 هجری قمری بجای وی امیر مکه نمود وچون جنگ بین الملل درگرفت انگلیسها با او وارد مذاکره شدند و بتشویق آنان استقلال عرب را اعلام کرد. و در9 شعبان 1334 هجری قمری / 1916م. نخستین گلولۀ تیر را در مکه بعنوان اعلام استقلال رها نمود و پسرش فیصل را با لشکریان انگلیس به سوریه فرستاد و در 1920 میلادی فرانسویان با دادن رژیم جمهوری مردم سوریه را بسوی خود خواندند و فیصل را بیرون کردند. حسین پسر دیگر خودعبدالله را برای کمک ببرادر بحدود سوریه فرستاد. انگلیسها که با فرانسه سازش کرده بودند عبدالله را به امارت عمان و شرق اردن قانع کردند و چون مردم عراق بسرپرستی میرزا محمدتقی شیرازی بر حکومت مستقیم انگلیس شوریده بودند ایشان را بپادشاهی عربی چون فیصل ساکت، وفیصل را بچشم پوشی از سوریه راضی کردند. پس ابن سعوداز نجد شروع بحمله کرد و حسین در 1343 هجری قمری / 1924م. بدستور انگلیسها از تخت حجاز کنار رفت و پسرش ملک علی بجایش نشست و در 1925 میلادی انگلیسها حسین را مجبور باقامت در جزیره قبرس کردند و شش سال در آنجا بود و چون بیمار گردید با اجازۀ انگلیسها به عمان آمد و در آنجا درگذشت و در مسجدالاقصی بخاک سپرده شد
لغت نامه دهخدا
ابن علی بن محمد بن علی... وی یکی از فرزندان امام علی النقی امام دهم شیعیان است. این امام را (یعنی امام علی النقی) چهار پسر بود به نامهای: حسن و جعفر و ابوابراهیم و خالد و یک دختر. (از تاریخ گزیده ص 207)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
ابن محمد بن یونس، مکنّی به ابوالفرج. مافروخی دو بیت شعر عربی از وی در ’محاسن اصفهان’ نقل کرده است. رجوع به محاسن اصفهان مافروخی ص 73 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ)
ابن محمد بن حسین بن یوسف بن محمد بن عبدالعزیز بستی، مکنّی به ابوالفتح و ملقّب به نظام الدین، شاعر شهیر قرن چهارم هجری. رجوع به ابوالفتح بستی و مآخذ ذیل شود: معجم المؤلفین ج 7 ص 186. الوافی صفدی ج 12 ص 196. یتیمهالدهر ثعالبی ج 4 ص 284. البدایۀ ابن کثیر ج 11 ص 278. کشف الظنون حاجی خلیفه ص 772 و سایر صفحات. فهرس المخطوطات المصورۀ سید ج 1 ص 455. روضات الجنات خوانساری ص 482. هدیهالعارفین بغدادی ج 1 ص 685. الاعلام زرکلی چ 2 ج 5 ص 144. وفیات الاعیان ج 1 ص 338. ارشادالاریب ج 6 ص 407
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ فِ)
ابن محمد بن ابی بکر بن ابراهیم بن ابی القاسم بن عمر بن احمد بن ابراهیم بن محمد بن عیسی بن مطیر حکمی یمنی شافعی. مشهور به ابن مطیر. رجوع به علی حکمی شود
ابن محمد بن عبدالعزیز بن فتوح بن ابراهیم تغلبی موصلی دمشقی شافعی. مشهور به ابن دریهم و ملقب به تاج الدین. رجوع به ابن دریهم و علی (ابن محمد...) شود
ابن محمد بن اسماعیل بن ابی بکر بن عبدالله بن عمر بن عبدالرحمان ناشری زبیدی یمانی شافعی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی ناشری شود
ابن محمد بن اسماعیل بن علی بن محمد بن داود بیضاوی الاصل مکی شافعی. مشهور به زمزمی و ملقب به نورالدین. رجوع به علی زمزمی شود
ابن محمد بن محمود بن ابی العزبن احمد بن اسحاق بن ابراهیم کازرونی بغدادی شافعی. ملقب به ظهیرالدین. رجوع به علی کازرونی شود
ابن محمد بن علی بن عبدالرحمان بن عراق شامی حجازی شافعی. مشهور به ابن عراق و ملقب به سعدالدین. رجوع به علی حجازی شود
ابن محمد بن عبدالرحمان بن خطاب مغربی مصری باجی شافعی. ملقب به علاءالدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی باجی شود
ابن محمد بن علی بن وهب بن مطیع قشیری شافعی. ملقب به محب الدین و مشهور به ابن دقیق العید. رجوع به علی قشیری شود
ابن محمد بن علی بن سلیم دمشقی صالحی شافعی سلیمی. ملقب به علأالدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی سلیمی شود
ابن محمد بن احمد بن جدیدبن علی بن محمد بن جدید حضرمی تریمی شافعی. مشهور به ابن جدید. رجوع به علی حضرمی شود
ابن محمد بن علی بن ابی اللطف مقدسی شافعی. مکنی به ابوالفضل و مشهور به ابن ابی اللطف. رجوع به علی مقدسی شود
ابن محمد بن محمد بن علی بن احمد بن حجر عسقلانی مصری کنانی شافعی. مشهور به ابن حجر. رجوع به علی عسقلانی شود
ابن محمد بن علی کیاهراسی طبرستانی شافعی. ملقب به عمادالدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی کیاهراسی شود
ابن محمد بن ابی بکر بن عبدالله بن مفرج انصاری اسکندری شافعی. ملقب به شمس الدین. رجوع به علی انصاری شود
ابن محمد بن احمد بن محمد بن عبدالله بن عباد عبادی هروی شافعی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی عبادی شود
ابن محمد بن عبدالرحمان بن احمد بن محمد بکری صدیقی مصری شافعی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی بکری شود
ابن محمد بن سعد بن محمد بن علی بن عثمان بن اسماعیل بن ابراهیم جبرینی حلبی طائی شافعی. مشهور به ابن خطیب الناصریه و مکنی به ابوالحسن و ملقب به علاءالدین. رجوع به علی حلبی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ)
ابن محمود بن محمد بن عمر بن ایوب، ملقّب به نورالدین. از امرای ایوبی. رجوع به علی ایوبی (ابن محمود مظفر بن محمد...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ فِ)
ابن محمد شافعی. صوفی بود و مدتی در مدرسه احمدیۀ قاهره تدریس کرد و سپس به مکه رفت و در آنجامجاور شد و در سال 1166 هجری قمری درگذشت. او راست: شرح الدور الاعلی لمحیی الدین بن عربی. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 202 از هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 768)
ابن خلیل بن احمد بن سالم شافعی، ملقب به علاءالدین. نحوی متوفی در سال 950 هجری قمری او راست: العقائد البصرویه، در نحو. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 88) (از هدیه العارفین ج 1 ص 744)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ لِ)
ابن محمد بن علی بن محمد بن حسین رباطی مغربی مالکی. مشهور به ابن بری و مکنی به ابوالحسن. رجوع به ابن بری و علی (ابن محمدبن...) شود
ابن محمد بن خلف معافری مالکی. مشهور به ابن قابسی و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی (ابن محمد...) و ابن قابسی (ابوالحسن علی...) شود
ابن محمد بن محمد بن علی قرشی بسطی اندلسی مالکی. مشهور به قلصادی و ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی قلصادی شود
ابن محمد بن ابی القاسم بن محمد بن فرحون تونسی مدنی مالکی. مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن فرحون. رجوع به علی تونسی شود
ابن محمد بن محمد بن وفا قرشی انصاری سکندری شاذلی مالکی. مشهور به ابن وفا مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی قرشی شود
ابن محمد بن احمد بن یوسف بن محمد هیثمی طبناوی قاهری مالکی اشعری. ملقب به نورالدین. رجوع به علی طبناوی شود
ابن محمد بن ابراهیم بن عبدالله بن مالک بن عباد نفزی رندی مالکی. مشهور به ابن عباد. رجوع به علی نفزی شود
ابن محمد بن عبدالرحمان اجهوری مصری مالکی. مکنی به ابوالارشاد و ملقب به نورالدین. رجوع به علی اجهوری شود
ابن محمد بن احمد بن عبدالله بن محمد بن علی باجی اندلسی مالکی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی باجی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ مِ)
ابن محمد بن عبدالصمد بن عبدالاحد بن عبدالغالب همدانی سخاوی. ملقب به علم الدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علم الدین سخاوی شود
ابن محمد بن محمد بن محمد بن خلف بن جبریل منوفی مصری شاذلی. ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی منوفی شود
ابن محمد بن عبدالرحمان بن خطاب مغربی مصری باجی شافعی. ملقب به علاءالدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی باجی شود
ابن محمد بن محمد بن علی بن احمد بن حجر عسقلانی مصری کنانی شافعی. مشهور به ابن حجر. رجوع به علی عسقلانی شود
ابن محمد بن عبدالرحمان اجهوری مصری مالکی. مکنی به ابوالارشاد و ملقب به نورالدین. رجوع به علی اجهوری شود
ابن محمد بن عبدالرحمان بن احمد بن محمد بکری صدیقی مصری شافعی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی بکری شود
لغت نامه دهخدا
(عَ)
ابن محمد بن موسی بن حسن بن فرات نهروانی، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن فرات. وزیر المقتدر بالله عباسی. رجوع به ابن فرات (ابوالحسن علی...) و مآخذ ذیل شود: دستورالوزراء خوندمیر ص 76. الاعلام زرکلی چ 2 ج 5 ص 141. الوزراء صابی. سیرالنبلاء عریب ص 36. ابن خلکان ج 1 ص 372
لغت نامه دهخدا
(عَ)
ابن محمدجواد بن علی بن موسی الرضا علیهم السلام، ملقّب به نقی. دهمین امام از ائمۀ شیعۀ اثناعشریه. رجوع به ابوالحسن (علی النقی) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ)
ابن محمدطاهر بن عبدالحمید بن موسی بن علی بن معتوق عاملی نباطی اصفهانی، مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی عاملی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ)
ابن أحمد أزرق، مشهور به ابن ازرق و ملقب به موفق الدین و نورالدین، و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی أزرق شود
لغت نامه دهخدا
(عَ)
ابن محیا. علی بن محمد عباسی، مشهور به ابن محیا و ملقّب به عمادالدین. رجوع به علی عباسی (ابن محمد...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ)
ابن حمودبن میمون بن احمد ادریسی حسنی علوی حمودی، ملقب به الناصر لدین الله. نخستین سلطان حمودیه در قرطبه و مالقه. رجوع به علی حمودی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ)
ابن حمید سعیدی، مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن صباغ یا ابن حمزه. رجوع به علی سعیدی (ابن حمید...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ)
ابن احمد ابیوردی شیعی، مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن ابی قره. متکلم قرن دهم هجری. رجوع به علی ابیوردی شود
ابن احمد بن موسی بن محمد دیری جوبری دمشقی شافعی، ملقب به علاءالدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی دیری شود
ابن احمد بن عبدالرحمان بن احمد بن عبدالرحمان بن یعیش زهری باجی، مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی باجی شود
ابن احمد بن عمر بن محمد بن احمد بوشی انصاری، ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی بوشی شود
لغت نامه دهخدا
ابن علی بن محمد بن جییره. شیخ ابن عساکر است
لغت نامه دهخدا